شبکهی خبر تلویزیون یک برنامهای پخش میکند که اسمش را ندیدم ولی کل موضوعش این است که فیلمهای هالیوودی را با این دیدگاه بررسی میکند که برای منافع صهیونیسم ساخته شدهاند. واقعیتش همهمان میدانیم که این یهودیهای امریکا از این کارها میکنند، بعضی فیلمها را حمایت میکنند و بعضیهایشان را که به مذاقشان خوش نمیآید را هر جوری بتوانند چوب لای چرخش میگذارند. این که صدا و سیمای مملک ما هم یک چنین فیلمهایی را نقد کند اصلاً چیز تازهای نیست.
پس چرا من این پست را مینویسم؟ راستش را بخواهید دو قسمت این برنامه را از نصفه دیدهام. فکر میکنید فیلمهایی که بررسی کردهاند چهها بودهاند؟
تعجب کردید؟ به قول مهرداد اینها توهمشان شده مثل روزهای آخر داییجان ناپلئون!
در پاسخ به حامد قدوسی
CC: تمام وبلاگنویسهای اقتصادی
این که احمدینژاد این حرفها را از روی سادگی نمیزند و برنامه دارد را من و شما میدانیم، تمامی وبلاگنویسان اقتصادیمان هم میدانند، (انتظار این است که بدانند!) ولی همه که نمیدانند. (منظورم از همه یعنی همه!) همه که نمیدانند برداشت از حساب ذخیرهی ارزی چه تبعاتی پشت سرش دارد، همه که نمیدانند این اهدافی که جناب رئیس جمهور دم از آنها میزند از چه روشهایی به دست میآیند و از چه روشهایی به دست نمیآیند.
سادگی است اگر فکر کنیم نوشتههای وبلاگی را تصمیمگیران مملکتی قرار است بخوانند و تغییر رویه دهند، حتی اگر بخوانند بدیهی است تغییری در روششان نخواهند داشت، چه بسا این حرفها را خیلی بهتر از خود ما بلدند.
آقای حامد خان، چای داغ و دیگر وبلاگهای اقتصادی باید(۱) هدفشان این باشد که افرادی که اقتصاد نمیدانند، اقتصاد نمیخوانند، نخواندهاند و نخواهند خواند بدانند چرا احمدینژاد ها موفقاند. یک نگاهی به وبلاگهای معروف بیاندازید، هر سه-چهار پست یکی تقاضای دخالت بیشتر دولت را دارند در امری. هدف چای داغ باید این باشد که دیدگاهها را عوض کند. (۲)
آقای قدوسی، الان از رانندهی تاکسی گرفته تا فلان آدم سیاسی میدانند سیاستهای اقتصادی احمدینژاد اشتباه است (نسبت به هدفی که هر کدام از اینها دارند) ولی نمیدانند چرا.
احمدینژاد را ول کنید، دیدگاهها را بچسبید، احمدینژاد متعلق به تفکری است که به هیچ وجه از بین نرفته، تفکری که با این که از احمدینژاد خسته است ولی دنبال یک احمدینژاد دیگر میگردد که به او رای دهد.
امیدوارم با توجه به این که روانترین و شاید پربینندهترین وبلاگ اقتصادی را دارید، سعی در آگاهی دادن بیشتر نمایید. همهی وبلاگنویسان اقتصادی سعیمان (۳) این باشد که خوانندههایمان خارج از حلقهی محدود اقتصادیون باشد.
در هر صورت موفق باشی و به امید دیدار به همین زودیها!
1. البته میدانم که چای داغ متعلق است به حامد و هر چه دلش خواست آزاد است که بنویسد، این باید از آنهایی نیست که اجبار کند، از آنهایی است که تشویق کند!
2. شرمنده لحن جمله عین اوامر حکومتی شد!
3. این که خودم را قاطی وبلاگنویسان اقتصادی کردهام بیشتر تعارف است و این که جمله امری نباشد!!
شاید بدانید که مملکت اسرائیل از لحاظ علم اقتصاد اوضاعش خیلی خوب است.
احتمالاً تا الان فهمیدهاید که بنده اقتصاد میخوانم.
مطمئناً میدانید الان فصل امتحانات است و ما جوانان غیور در راستای مشت محکم زدن به دهان استکبار جهانی به شدت در حال درس خواندن هستیم.
هفتهی پیش که میخواستم برای خرد بخوانم رفتم کتابخانهی شبانهروزی که تا شاید 2-3 نصف شب درس بخوانم، ساعت یک که شد مسئول کتابخانه آمد که جمع کنید بساطتان را! من تازه یک ساعت نشده بود شروع کرده بودم!
شب قبل از امتحان رفته بودم خوابگاه پیش مرتضی، تمرینها را برای امتحان مرور کنیم. داشتم یک بخش از جزوه را میخواندم که برق رفت، مرتضی هم پایین بود. تنها توی تاریکی مطلق ماندم!
من دست عوامل استکبار جهانی و صهیونیست بینالملل را در تمامی این ماجراها میبینم. صهیونیست بینالملل نمیخواهد ما اقتصاد یاد بگیریم، ولی کور خواندهاند! عمراً بتوانند به اهداف شومشان برسند!
امتحان خرد که خوب بود و این شیطنتها نتوانست اینها را به هدفشان برساند.
الان هم که کتابخانه بودم باز برق رفت، این دفعه میخواهند کلان را یاد نگیریم! ولی باز هم کور خواندهاند مگر ما میگذاریم این صهیونیستها به اهدافشان برسند؟!
بعضیها اظهار نمیکنن ولی باور دارن ارزش آدم به خوشگلی/خوشتیپی/خوشهیکلی آدم هست!
بعضیها میگن فقط پول!
بعضیها میگن ارزش آدم به خوشاخلاقیشه.
مذهبیهاش میگن به تقواست.
بعضیهای دیگه میگن ارزش آدم به تعداد کتابهایی هست که خونده، لژنشینهای ته کلاس اضافه میکنن: «البته غیردرسی»!
من میگم ارزش انسان به لیبرالیست بودنشه!
سربازیاش را رفته. درس میخواند و رشتهآش هم خوب است از این جهت که میتواند خوب کار پیدا کند. کار بکند پدر و مادرش آستینها را احتمالاً بالا میزنند.
میگوید آدمی را میشناسد که هفتهای یک بار میزی از رستوران را با میزهای اطراف رزرو میکند تا زنش را بیاورد برای شام بیرون!
میگوید خیلی دیده افرادی را که میگویند «آرواد ساخلاماق = زنداری» را باید از من یاد بگیری!
میگوید من نمیخواهم زن نگه دارم، چرا باید زندگیات جوری باشد که زنت را مجبور باشی نگه داری (ساخلیهسن). مگر زنت قرار است فرار کند که میخواهی نگهش داری؟
میگوید من ترجیح میدهم تنها باشم به اینکه زنم را موقع رستوران رفتن بدهم میزهای کناری را خالی نگه دارند.
میگوید من نمیخواهم زن بگیرم (آرواد آلام). مگر اتومبیل است که بخواهی بگیری=بخری (آلاسان)؟ میگویم نمیخواهی ازدواج کنی؟ میگوید میخواهم ازدواج کنم ولی نمیخواهم زن بگیرم.
روایت است که: «...دختره یک خواستگاری داشته، تا حد عقدکنان پیش رفتهاند ولی سر خرید به توافق نرسیدهاند و به هم خورد».
یادم میافتد پارسال میخواستم یک گوشی جدید سونیاریکسون بخرم، قیمتها را که چک کردم دیدم با اینکه به بودجهام میخورد ولی نمیصرفد، یک جورهایی من و سونیاریکسون سر قیمت به توافق نرسیدیم و به هم خورد
بعضی دوستانمان اعتقاد دارند تحقیقی را که برای فلان درس انجام دادهاند چون موضوع مهمی است و غیره و غیره نمیتوان در ۲۰ دقیقه ارائه داد.
این فایل کل کشور ایران را در ۲۰ صفحه خلاصه کرده، ببینید و یاد بگیرید! عنوانش هم این است:
Library of Congress – Federal Research Division: Country Profile: Iran, May 2008
اول «خودکفایی، واژهای منسوخ» را از سایت رستاک بخوانید!
نگاه اقتصادی که به ماجرا داشته باشیم، میبینیم کل ماجرای خودکفایی اشتباه است. یعنی مسئولان دارند یک خطای بزرگ بر اساس ناآگاهی مرتکب میشوند.
ولی به نظر من کمی هم باید غیراقتصادی به قضیه نگاه کنیم! تولید خودروی ملی افتخار ملی است و غیره سرپوش است برای یک تصمیم سیاسی. هیچ کسی اشتباه نمیکند، فقط مساله این است که یک حرف اشتباه را بهانه قرار میدهند!
سیاست مملکت ما این است که دشمن بمانیم با کل دنیا^ برای اجرای این سیاست است که مجبوریم انرژی هستهای داشته باشیم (مملکتی که نفت دارد، انرژی هستهای میخواهد چه کار!) برای اجرای این سیاست است که میخواهیم گندم همهاش را خودمان تولید کنیم هرچند دیگر جو نکاریم!
اینجا امریکا نیست که اقتصاد سیاست را تعیین کند. اینجا ایران است که سیاست اقتصاد را تعیین میکند.
^ ای آنهایی که انقلاب کردید، مگر همین را نمیخواستید؟
ای ارتباط، ای باقلوا، ای آنکه میکوشی ملت در به هم رسیدن و در کنارهم ماندن و احیاناً کارهای دیگری هم کردن موفق باشند، ای آنکه در مد و آرایش و زیبایی هم دستی داری، ای طالعبین بزرگ که به جز تعبیر خواب و روانشناسی در پزشکی و تغذیه و رژیم هم تخصص داری، به خدا، به پیر، به پیغمبر من دوست ندارم به وبلاگ تو لینک بدهم چه با عنوان چقدر جذاب هستید و چه با عنوان صحنهدارترین فیلمهای سال (خیلی چیپ هستی، به جان خودم!)
خلاصه کنم! دست از سر کچل ما بردار تا ندادهام وبلاگت را هک کنند!
ما یک دوستی داریم به اسم فرشاد. این بشر آدم عجیبی است. بعید نیست جایزهی نوبل اقتصاد 2050 را ببرد!!
از الان گفتیم که یک جایی ثبت شود آن موقع ادعایمان بشود که دیدید ما گفتیم!!
مگر نه این است که برخی اعتقاد دارند کالای کسی را که احتکار میکند باید به زور از او گرفت.
مگر نه این است که مسئولان مملکت ما برای حل مشکلات جوانان، رواج ازدواج موقت را توصیه میکنند؟
پیشنهاد میکنم سازمان تعذیرات حکومتی دختران خوشگل پایتخت را که جوانان غیور مملکت را از نعمت ازدواج موقت محروم میدارند، تحت تعقیب قرار داده و در صورت عدم همکاری! حکم به مصادره نمایند!!!
جلال آلآحمد* یک جایی میگوید: «... از نظر روانی صدای یک رادیو برای یک مرد عامی بیسواد مثلاً در کشور ما درست شباهت دارد به صدای آواز خود او وقتی که در شب تاریکی از کوچه ناشناسی میگذرد و آواز میخواند تا مبادا بترسد!...» البته زمینهی حرفش یک چیزهای دیگری است که من قبول ندارم و در ضمن برای آن زمان دارد حرف میزند ولی کلاً مثالش را خیلی خوشم آمد.
بحث فقط اخبار نیست، برای کسی که فقط تلویزیون ایران** را ببیند زندگی خلاصه میشود در تجربیات والدینش از زندگی به علاوهی خزعبلات تلویزیون ایران از زندگی.
وب فارسی را دریابید که بعضی وقتها چیزهای خوبی ازش در میآید به شرط آن که بدانی چه میخوانی!
* شوخی می کنید! من و جلال آلاحمد؟؟ کمد را داشتم مرتب میکردم که کتاب ادبیات دانشگاهم آن تهها بود. همینطور بازش کردم و دو سه شعری از این و آن داشتم میخواندم که این نوشتهی جلال به چشمم خورد. همین!
** البته زیاد تلویزیون غیر ایرانی هم ندیدهام که بدانم آنها چه شکلی هستند!
توی پارک
داریم با دوستم صحبت میکنیم که بحث جلوگیری از بارداری اورژانسی مطرح میشود،
میگویم مگر توی تنظیم نخواندهاید، میگوید ما تنظیم نداریم، تا جایی که حافظه
یاری میدهد، میگویم، 2 قرص اچدی و بعد از دوازده ساعت باز هم 2 قرص اچدی، یا 4
و 4 قرص الدی به همان شکل، آن دو نوع قرص دیگر یادم نمیآید، توی همین بحثها هستیم
که خانوادهآی از جلویمان رد میشوند، دوستم کم مانده مرا خفه کند! آن هم فقط به
خاطر استفاده از لفظ شنیع الدی!!! هر چند من شک دارم آنها هم اطلاعات خیلی دقیقی
داشته باشند!
(ای ملت غیور خواهش میکنم روی این تعداد قرصی که گفتم حساب باز نکنید! بعداً هیچ گونه مسئولیتی را به عهده نخواهم گرفت!)
میدانیم اکثر پژوهشهای انجام گرفته در ایران در قالب تز کارشناسی ارشد و دکترای اقتصاد، در طبقهبندی اقتصادسنجی کاربردی قرار میگیرند. دانشکدهی مدیریت و اقتصاد دانشگاه شریف هم از این امر مستثنی نیست، گویا تاکنون فقط یک یا دو نفر تز در خارج از این حیطه انجام دادهاند. یعنی کاری تئوریک در زمینهی اقتصاد خرد یا کلان یا احتمالاً اقتصاد سیاسی و ...
از سوی دیگر میدانیم رویهی کارهای پژوهشی در جریان غالب علم اقتصاد بدین گونه نیست. یعنی بخش عمدهای از تزها و فعالیتهای پژوهشی به صورت تئوریک و در قالب پاسخگویی به سوالی با ارائهی مدلی مناسب هستند.
به اصطلاح گفته میشود تزهای خارج با عبارت «چرا ...» آغاز میشوند و تزهای داخل کشور با عبارت «برآورد ...»
میدانیم کارهای پژوهشی تئوریک ارزش علمی بالاتری نسبت به پژوهشهای اقتصادسنجی کاربردی دارند.
میدانیم دکتر نیلی رئیس دانشکدهی مدیریت و اقتصاد شریف ادعای این را دارد که میخواهد گروه اقتصاد شریف در سطح دانشگاههای معتبر دنیا به آموزش دانشجویان بپردازد.
همهی این گذارهها را که کنار هم بگذاریم به این نتیجه میرسیم که دکتر نیلی و گروه اقتصاد شریف باید حمایت زیادی از کارهای تئوریک صرف داشته باشند، در حالی که واقعیت خلاف این است. به نوعی گفته میشود یکی از مهمترین کسانی که باعث میشود تزهای کارشناسی ارشد اقتصاد در شریف در قالب اقتصادسنجی کاربردی قرار گیرد خود دکتر نیلی است.
و اما چرا؟
جواب بدیهی به سوال بالا این است که دکتر نیلی اشتباه میکند! ولی دقت کنید همیشه جواب بدیهی بهترین جواب نیست!
یک سوال: به نظر شما هدف گروه اقتصاد دانشکدهی مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف چیست؟ قرار است دانشآموختگان خروجی این مجموعه چه کسانی باشند؟ قرار است این دانشآموختهها در خدمت چه چیزی باشند؟
به نظر من دکتر نیلی اشتباه نمیکند.
وظیفهی دانشکدهی اقتصاد شریف تربیت دانشآموختگانی است که در خدمت اقتصاد ایران باشند. کسانی که تمام فعالیتهایشان به نوعی به نفع اقتصاد ایران باشد. وظیفهی این دانشکده مطمئنا در مرتبهی اول این نیست که در خدمت علم اقتصاد باشد. به همین دلیل فکر میکنم دکتر نیلی حق دارد.
خلاصه این که:
Sharif University’s Department of Economics works in favor of Iran’s Economy not in favor of Economics.
دوستانی که فکر میکنند این سخنان در راستای پاچهخواری دکتر نیلی به منظور افزایش نمرهی اقتصاد کلان است، واقعاً که ساده هستند!!
در مقالهی کاهش قدرت خرید ریال، عامل اصلی تورم ادعای نگارنده این است که به دلیل اینکه بانک مرکزی نرخ ارز را بالاتر از مقدار واقعی (به نظر ایشان دلار 400 تومانی) نگه داشته است باعث ایجاد تورم شده است. هر چند به نظر نمیرسد نرخ واقعی ارز در صورتی که بانک مرکزی تلاش در تثبیت آن نکند کمتر از مقدار کنونی آن باشد، ولی در هر صورت نرخ برابری ارز ربطی به تورم ندارد!
بالا بودن قیمت ارزهای خارجی، که باعث گرانتر بودن کالای وارداتی میشود فقط باعث بالا بودن سطح قیمتها میشود نه تورم! تورم رشد پیوستهی سطح قیمتهاست.
البته همانگونه که ذکر شد نه تنها قیمت ارزهای خارجی بالا نیست که پایین هم هست و در نتیجه کالای وارداتی ارزانتر است. که البته به نفع مصرفکننده و به ضرر تولیدکنندهی داخلی است.
نمیدونم این شعر «محکمهی الهی» جناب خلیل جوادی رو شنیدید یا نه! من که خیلی حال کردم. پدر گرامی بنده هم خیلی حال کرد. (بگذریم از این که اولش گفت این که شعر نیست!)
متن شعر: http://jeem.blogfa.com/post-133.aspx
خود شعر با صدای خود شاعر: http://saeid.zebardast.googlepages.com/dar_mahkameh_elahi.wma
چرا زمین دارد گران میشود؟ چرا مسکن گران میشود؟ دلایلاش را نمیخواهم اینجا بنویسم چون بیشتر مربوط به مباحث اقتصاد کلان است و من هنوز اقتصاد کلانام را پاس نکردهام!!!
همان طور که گفتم فرصت توضیح دلایل رشد قیمت مسکن را ندارم. (افزایش حجم پول ==> افزایش تقاضای کل ==> ثابت بودن عرضه کل ==> فشار تقاضا برای افزایش سطح قیمتها شامل قیمت مسکن، جلوگیری از افزایش قیمت بسیاری از کالاها با واردات، ثابت نگه داشتن نرخ ارز و قیمت سکه به شکل مصنوعی (عرضه در قیمت پایین توسط بانک مرکزی) از طرفی دیگر کاهش نرخ سود بانکی + تورم بالا ==> سود بانکی حقیقی منفی به سپردههای بانکی ==> تغییر سبد نگهداری دارایی از سپردههای بانکی به داراییهای فیزیکی ==> افزایش بیش از پیش تقاضای مسکن، همچنین عدم اطمینان نیز به نفع افزایش تقاضا برای وام و تقاضا برای خرید مسکن (که در بدترین حالت سرپناهی است برای فرزندان!) است.)
ولی میخواهم توضیح دهم در صورتی که دولت بخواهد هر یک از ایده های ایشان را اجرایی کند مردم چه عکسالعملی را نشان خواهند داد:
خرید و فروش زمین و مسکن در دفاتر ثبت اسناد و املاک با الزام به ثبت قیمت واقعی و نیز جلوگیری از ثبت افزایش قیمت خرید و فروش دست دوم: مردم در بنگاه معاملاتی برای قیمت متری مثلا دو میلیون تومان توافق کرده و در دفتر ثبت قیمت را متری 100 هزار تومان اعلام خواهند کرد. البته چارهای جز دروغ گفتن ندارند چرا که در غیر اینصورت معاملهشان طبق پیشنهاد جناب نمایندهی مردم همدان ثبت نخواهد شد. مردم به خرید و فروش مسکن در قیمتهای بالا ادامه خواهند داد و فقط پنهانکاری سیستم اقتصادی افزایش خواهد یافت. از آنجایی که دولت قیمت 100 هزار تومان را مشاهده خواهد کرد مساله را حل شده فرض خواهد نمود. افزایش پنهانکاری باعث افزایش کلاهبرداری میشود. شکایات بسیاری از توافقاتی که بدون رسمیت تعهد شده ولی اجرا نشده به دادسراها سرازیر خواهد شد که هیچکدام طبق قانون نباید به جایی برسد! افزایش پنهانکاری از سوی دیگر بیش از پیش حرمت قانونشکنی را در ایران از بین خواهد برد.
با اینکه سایت فردا نیوز عنوان 10 پیشنهاد برای مهار گرانی زمین و مسکن برای این خبر زده است من نمیتوانم این ده پیشنهاد را بشمارم. البته مطالب زیادی عنوان شده است ولی همگی به سوی تعیین یک قیمت مشخص برای مسکن و اجبار به استفاده از آن است.
خیلی از نظرات نمایندگان و دولتیهای این کشور به نوعی دخالت در ساز و کار بازار و برهم زدن تعادل را در درون خود دارند ولی این «بستهی پیشنهادی» جناب کارخانهای چیزی جز این دخالت نیست که از هماکنون محکوم به شکست است.
چرا کسانی که اینچنین نظر میدهند فکر میکنند ملت ایران هیچ عکسالعملی در مقابلشان نخواهند داشت و مثل بچههای خوب هر چه اینان بگویند را اجرا خواهند کرد؟
میدانم این اعتراضات قرار نیست تاثیری در تصمیمگیریهای کشور بگذارد، این نوشته را هم از باب تمرینی برای تحلیل پیشنهادات اقتصادی ضداقتصادی نوشتم.
فعلاْ آنقدر دردسرهای اقتصادی کشور آنقدر زیاد است که به نظر نمیرسد بحث بنزین و روشهای کاهش مصرف آن خیلی داغ باشد. برخلاف آنور دنیا که قیمت بالای نفت (که اتفاقا یکی از دلایل دردسرهای اقتصادی کشور است) بحث بنزین و طریقهی مصرف آن را بحث روز کرده است. هر آنچه که پل کروگمن در این نوشتهاش در مورد تفاوت مصرف سوخت (عمتداْ بنزین) در امریکا و اروپا نوشته در مورد ایران هم به نظر من صادق است. البته اینجا وضع احتمالا خیلی خرابتر از امریکاست ولی مساله همان است.
سه پست آخر حامد قدوسی را راجع به ملیگرایی حتماْ بخوانید.
http://chaay.ghoddusi.com/2008/04/post_882.html
http://chaay.ghoddusi.com/2008/04/post_883.html
http://chaay.ghoddusi.com/2008/04/post_884.html
اگر نظر مرا میخواهید با تکتک حرفهای حامد موافقام!
خیلی کارها هست که ما انجام نمیدهیم. خیلی کارهایی که خلاف قانون یا عرف است. خیلیها هم این کارها را انجام میدهند. از منافع حاصله هم سود میبرند!
مثالش خیلی زیاد است. من تقلب نمیکنم! من با این که 23 سال دارم تاکنون رابطهی جنسی نداشتهام! و ...
چرا ما این کارها را نمیکنیم؟ نمیخواهیم یا نمیتوانیم؟
خیلی وقتها نمیتوان مشخص کرد دلیل اصلی چیست! حتی خود من در مورد تقلب بارها گفتهام تقلب نمیکنم چون کار درستی نیست و ... بارها نیز برای این که مورد تحقیر نابهجای دوستان و همکلاسیها واقع نشوم گفتهام تقلب نمیکنم چون بلد نیستم!
شاید تا مدتها خودم جواب این سوال را نمیدانستم ولی یک بار که حافظهی ماشینحسابم را پر کرده بودم از فرمولها و خیلی راحت میتوانستم به ماشینحساب مراجعه کنم (تقلب از ماشینحساب قابل شناسایی توسط ناظران نیست!) نکردم و از دفعات بعد هم فرمولها را توی حافظهاش ننوشتم برایام مشخص شد که «من تقلب نمیکنم چون نمیخواهم».
وقتی میفهمم دلیل انجام ندادن کاری این است که نمیخواهم، خیلی راحتترم شاید حتی بعدها بفهمم که تقلب نکردنم اشتباه بوده ولی حداقلاش این است که مطمئن هستم دلیل این کار ضعف نبوده بلکه ارادی و براساس طرز فکرم بوده است!
همین!
فکر کنید اگر یکی از چشمانتان را از دست بدهید چه اتفاقی میافتد؟ واکنش شما چه خواهد بود؟ ناراحت میشوید؟ چه قدر؟
چند ماه پیش بود، از پارکینگ که آمدم بیرون احساس کردم دیدم تار شده، نه اینکه وضوح تصاویر از بین برود، بیشتر اینکه تاریکتر دیده میشدند. عینک آفتابیام را زدم بالا، تقریباً فرقی نکرد! چشمهایم را که یکی در میان بستم فهمیدم یک چشمم رسماً هیچ چیز نمیبیند! تاریکی مطلق! البته وقتی به ساختمانی که خورشید پشتش بود نگاه میکرد لبههای ساختمان با خطوط ظریفی تقریباً مشخص بود ولی هر دو سوی این خطوط خاکستری بود.
کمی شرایط مختلف را آزمایش کردم ولی نتیجه فرقی نمیکرد. من یک چشمم را از دست داده بودم! نمیدانم چرا ولی خیلی راحت قبول کردم که یک چشمم را از دست دادهام. ناراحت نشدم ولی بالافاصله این فکر به ذهنم رسید که باید موقع رانندگی بیشتر دقت کنم!
البته بینایی چشمام برگشت ولی تجربهی جالبی برایم بود!
اگر شما جای من بودید چه احساسی داشتید؟
Which one is more important to you, democracy or liberalism?
If in a schoolclass not only more than half, but anybody would like to kick your kid's ass, what would you say? Do you belive in democracy without the basis of freedom? Do you belive in the democracy held in Iran?
پست کارگاه پیش از ازدواج که یادتان هست (اگر نیست یک سری این پایین بزنید!) یکی از کتابهایی که قولاش را داده بودم کتابی است به اسم «چرا زنان گریه میکنند و چرا مردان دروغ میگویند» اثر باربارا و آلن پیز.
فایرفاکسام را تنظیماتش را عوض کردهام تا زمینهی تیره و متن به رنگ روشن پیشفرضش باشد. البته وبسایتهایی که خودشان استایل تعریف کردهاند، استایل آنها را نمایش میدهد. ولی جاهایی که این تعریف استایل کامل نبوده دردسر شروع میشود، اغلب وبسایتها، رنگ پسزمینه را عوض میکنند ولی کاری به کار رنگ متنها ندارند، اغلب مرورگرها هم تنظیماتشان رنگ متن سیاه را به عنوان پیشفرض دارند، نتیجه واضح است، این وبسایتها در میلیونها کامپیوتری که تنظیمات پیشفرض مرورگر را عوض نکردهاند، درست دیده میشوند، ولی در فایرفاکس من نه!
یکی از اینها، وبلاگ حامد قدوسی است که متن با رنگ پیشفرض سیاه روی پسزمینهی قهوهای/شیریاش خیلی خوانا دیده میشود، ولی متن خاکستری روشن روی این پسزمینه اصلاً خوانا نیست.
بدین وسیله، از تمام وبسایتداران، طراحان وب و وبلاگنویسان علیالخصوص جناب حامد خان قدوسی که ارادتی هم نسبت بهشان داریم (من، فامیل و دوستان!) تقاضا میکنیم نسبت به اصلاح CSSهای صفحات وبشان اقدامات لازم را مبذول فرمایند!!
پ.ن. این مطلب را خیلی وقت پیش نوشتم که آپلود کنم، همان موقع اینترنتام قطع شد. خلاصه اینکه الان به دلیل دردسرهای فراوانی که داشتم از تنظیمات پیشفرض استفاده میکنم ولی بهتر دیدم تذکر را داده باشم!
http://armanazer.blogfa.com/post-318.aspx
ما خودمان هم که می رویم تبریز از این کارها می کنیم!!!
میخواستم راجع به کارگاه پیش از ازدواج که همین هفتهی پیش برگزار شد بنویسم که دیدم حیف است یادی از فعالیتهای دیگری که توی این دانشگاه میشود نکنیم!!!!
بخشهایی از کتاب هنر همسرشناسی نوشتهی محمد جعفر غفرانی*
تاکید با خط زیر از خود کتاب است. جاهایی که من تاکید دارم با فونت ضخیم مشخص کردهام.
«چهت اصلی زندگی هر فردی تابع نحوه نگاه او به خود، خالق، آخرت، نبوت، شرع، قرآن امامت، ولایت، مرجعیت، نماز و مهمتر از همه رهبری نظام اسلامی میباشد.» (ص. 32)**
نویسنده در این کتاب فرض را بر وجوب خانهدار بودن زن گرفته و سعی کرده برای اینکه زن در خانه حوصلهاش سر نرود! و کارهای بیهوده نکند!! برای او مشغولیت فراهم آورد: (صص. 80 – 89)
«ب:کارهای لازم و مفید برای بانوان در بیت:
3- بدرقه و استقبال همسر و فرزندان با کلام امیدبخش و شورانگیز
5- چند بار استراحت کوتاه در طی روز
6- نرمش و ورزش سبک به هنگام صبح و پیادهروی روزانه با همسر
7- تقسیم نظافت اتاق ها و فضاهای مختلف خانه در روزهای هفته.
از قبیل***: اتاق نشیمن، آشپزخانه، اتاق خواب، اتاق پذیرایی، حمام، یخچال، قفسهی کتاب، کمدها، دستشویی، حیاط، راهرو، بالکن و غیرو.
9- آموزش خیاطی و تهیه و تعمیر لباسها، بافندگی، قالیبافی و دیگر صنایع دستی برای رفع بیکاری و کاهش هزینه ها
10- پیگیری برنامه های مفید رادیو معارف و دیگر برنامه های صدا و سیمای جمهوری اسلامی و ثبت مطالب مهم آنها در دفاتر جداگانه.
11- مطالعه مرتب رساله احکام، احکام زن و شوهر، احکام زن و مرد کتابهای مربوط به امور خانواده، همسرداری، فرزندداری و کتب اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی، بهداشتی، علمی، زندگینامه زنان و صحابه و علماء موفق، مجلات سالم و مطرح نمودن هنرمندانه نکات مهم آنها با همسر و با فرزندان و میهمانان و ثبت خلاصه مهمترین مطالب در دفاتر مخصوص
13- تنظیم روابط سازنده^ با همه محارم دور و نزدیک خود و همسر
15- مکاتبه مستمر و عاطفی و تشویق آمیز با همسر، والدین، محارم
16- استفاده از فضاهای مناسب خانه برای سبزیکاری و گلکاری و رسیدگی طبق برنامه به گلدانها و باغچه منزل و درختان بیرون از خانه
17- دفتر آشپزی: برای ثبت روش تهیه انواع مربا، کنسرو، شربت، غذا، ترشی، شیرینی و تنقلات با سادهترین مواد و نحوه ذخیره آنها
18- دفتر پذیرایی: برای ثبت نکات حکیمانه، معماها، چیستانها، داستانهای کوتاه، طنزها، خاطرات و تجربیات خود و میهمانان، اشعار و هر مطلبی که برای میهمانان بزرگ و کوچک و در سفر قابل طرح باشد.
31- استفاده هنری از انواع دورریختنی هایی مثل بطری نوشابه و ظروف شوینده ها، جعبه ها، مقواها، کاغذ کادوها، بریده پارچه ها، اسفنج ها و کامواها برای تهیه لوازم ابتکاری و تزئین آشپزخانه و فضاهای خانه و تهیه کاردستی و اسباب بازیهای متنوع برای تفهیم نکات آموزشی و هدیه به فرزندان میهمانان و فعال نمودن تفکر و ابتکار فرزندان خود.
33- تلاش برای تهیه نیازهای خوراکی خانواده مثل: انواع غذا، رب، شیرینی، مربا، ماست، پنیر، شربت، کنسرو، کمپوت، آب زرشک، آب آلبالو، سکنجبین، آبلیمو، سرکه، آبغوره، ترشی، سس، و پرهیز ار خوراکیهای آماده برای سلامت افراد خانه و کاهش هزینه و رفع بیکاری
35- استفاده از فضاهای مناسب منزل برای نگهداری و پرورش ماهی، کبوتر، مرغ و خروس، کرم ابریشم^^ و یا زنبور عسل
38- شرکت در مسابقات اخلاقی و اجتماعی متنوعی که در صدا و سیمای جمهوری اسلامی و رسانه ها مطرح می شوند.
39- تشکیل جلسه کوتاه هفتگی شاد با همسر و بعداً با فرزندان و ثبت منظم عناوین صحبت ها و قرارهای مورد توافق افراد خانواده
42- دعا برای عزت و کرامت هر چه بیشتر مقام معظم رهبری و اقتدار روزافزون اسلام و توفیق دولت کریمه^^^ و حفظ مسوولین از هر نوع غفلت و تخلف و نفاق و دعا برای غلبه مسلمین بر صهیونیسم و استکبار جهانی
45- تهیه دفتر ویژه ثبت رفت و آمدها و مسافرتهای خانواده و گزارش اجمالی آنها.
47- تهیه برنامه روزانه و رعایت دقیق آن با:
- تقسیم نظافت همه فضاهای خانه طی روزهای هفته
- تعیین زمان شستشو، تعمیر و اطو لباسها، روتختیها، روبالشیها
- تعیین زمان نظافت یخچال، اجاق، کمدها، کتابخانه در هفته
- 2 یا 3 بار^^^^ نرمش و ورزش و پیاده روی روزانه با همسر و فرزند»
* ما یک بار اواسط ترم پیش کلاس مبانیمان به لطف دودرهبازی دکتر نیلی تشکیل نشد و نه اینکه همه کار ما روی برنامه است!! وقت خالی گیر آوردیم که برایش برنامه نداشتیم و در حال چرخ زدن بودیم که به اطلاعیهی «ارتباط دختر و پسر، این جلسه مخصوص پسرها، همراه با پذیرایی» برخوردیم! از آنجایی که اگر کفن مفت باشد ما احتمالاً بمیریم!! گفتیم برویم لااقل از پذیراییاش استفاده کنیم!! (من و چند نفر از دوستان) موقعی که ما رفتیم داخل سالن 45 دقیقه از شروع جلسه میگذشت، ولی جناب سخنران که همان جناب نویسندهی کتاب ذکرشده باشند هنوز از مقدمهچینی خلاص نشده بود! خلاصه اینکه عطای پذیرایی را به لقایش بخشیدیم و آمدیم به همان چرخ زدنمان ادامه دادیم!! خلاصه اینکه این کتابی است که در همچین جلسهای به دانشجویان ورودی جدید دانشگاه میدهند که ...
** فعلاً همین خط کشیدنها را داشته باشید!!! در ضمن از نظر نویسندهی مذهبی محترم نحوهی نگاه به رهبری نظام اسلامی مهمتر از نحوهی نگاه به خالق است.
*** به خدا همهی کتاب پر است از این «از قبیل»ها! یعنی یک آدم چقدر باید بیشعور باشد که نیاز داشته باشد برایش توضیح دهند منظور از اتاقها و فضاهای مختلف خانه چیست؟؟؟
^ اگر فهمیدید تنظیم روابط یعنی چه به ما هم خبر دهید!
^^ کرم ابریشم؟؟!!
^^^ به خدا جمله دقیقاً از کتاب نقل شده!!
^^^^ زیر 2 و 3 خط کشیده!!! یعنی خیلی مهم است!!!
در ضمن توصیه میکنم اگر کتاب گیرتان آمد روش پیشنهاد شدهاش برای انتخاب همسر را هم بخوانید!!! (صص. 50 تا 56)
این فقط برای کسی است که احیاناْ روزی دچار مشکلی با لپتاپ وایو سونی شود! برای ریکاور کردن لپتاپ موقع بوت شدن F10 را بزنید. (متاسفانه این نکتهی خیلی ساده آنقدرها هم ساده بدست نمیآید. (همین که دکمهی مربوطه F10 هست!))
Just for someone having troubles with a SONY VAIO laptop, to recover the laptop press F10 when system is starting to boot.
فرض کنید دوست شما فردی چاق است. او تحرک بسیار کمی دارد. غذاهای پرچرب میخورد، سیگار میکشد، قند و کلسترول خونش بالاست و ...
فرض کنید این دوست شما به هیچ وجه قصد ندارد پیش دکتر برود.
فرض کنید شما که دوست این جناب دوست هستید دکتر باشید!
طبیعی است شما هرگاه دوست خود را میبینید به او بگویید مواظب عادات زندگی خود باشد، با این شرایطی که دارد ریسک سکتهی قلبیاش بسیار بالاست.
فرض کنید بعد از مدتی این دوست شما سکته کند آن هم از نوع قلبیاش.
نتیجهای که همسر دوست شما از این داستان میگیرد: آنقدر گفت که آخرش شوهر بیچارهام سکته کرد (اگر دوست شما زن است، نتیجهی شوهرش: ... زن بیچارهام ...)
---------------------------------------------------------------------
(هر چه قدر جلوی خودم را گرفتم نشد!)
رئیس جمهور محترم در گزارش تلویزیونی
... برخی در دو سال گذشته با جنگ روانی در پی تحریک تورم انتظاری در جامعه بودهاند...
... آنقدر آمارهای کذب و غلط به زبانهای مختلف از سوی کسانی که قصد جنگ روانی علیه دولت را دارند تکرار شده که این جو روانی دایما ایجاد میشود ...
--------------------------------------------------------------------
طی یک پینوشتی اینجا کمی در مورد یکی از ایرادات گزارش احمدینژاد نوشته بودم که متاسفانه یا خوشبختانه پرید!!! اینها را ببینید:
http://www.donya-e-eqtesad.com/Default_view.asp?@=81533
http://alhosseini.wordpress.com/2007/12/18/128/
مدتهاست دولت محترم ایران از واژهی مهرورزی استفادهی فراوان میکند، ما هم که نمیدانستیم این واژه به چه معنی است کلاً نمیفهمیدیم قرار است چه اتفاقی بیافتد!! (راستش این همه درس که خوانده بودیم یکبار هم واژهی مهرورزی را توی کتابهای ادبیاتمان ندیده بودیم).
اگر تلویزیون ایران را میبینید متوجه شدهاید که مدتی است به شدت سعی بر عدم استفاده از واژهی عشق در برنامههای تلویزیونی میشود و همیشه به جای آن از مهر استفاده میکنند. حتی شنبه کاراکتر برنامهی طنز چهارخونه وقتی ترانههای ملت را میخواند عشق را با مهر عوض میکند.
تا اینجای کار مشکلی نیست! ولی اگر بخواهیم معنی کلمهی مهرورزی را بفهمیم میرسیم به عشقورزی که تا جایی که ما میدانیم معمولاً همان محترمانهی سکس است! (Making Love). گویا دولت محترم قصد کرده خدای ناکرده با ملت ...
واقعیتاش ما که میدانیم قصد دولت خیر است! ولی متاسفانه سکسی که فقط یک طرف ماجرا خواستارش باشد عشقورزی محسوب نمیشود و بهش میگویند تجاوز!!!!
از ما گفتن بود.
پ.ن.
جک معروف سیاست چیست را که شنیدهاید!؟!
ای لعنت بر شمایی که آدرس زیر را فیلتر کردهاید:
چند وقت پیش یک جایی خوانده بودم، آدمهایی که صفات بدی دارند اغلب از آن بیاطلاع هستند. مثلاً آدمهای خسیس اغلب قبول دارند که خساست بد است ولی خود را خسیس محسوب نمیکنند.
گفتم یک آماری راجع به خودم بگیرم ببینم به نظر دیگران من تا چه حدی خسیس هستم. برای همین پیامکی^ با متن زیر به افراد زیادی از دوستان نزدیک تا آشنایان دور فرستادم:
«سلام، یه سوال میپرسم، رک و راست بی تعارف جوابمو بده: به نظر تو من آدم خسیسی هستم؟»
^ پیامک = پیام کوتاه = SMS
^^ آنهایی که وحید را میشناسند که میشناسند، آنهایی هم که نمیشناسند که خوب نمیشناسند!!!!
native speaker : noun [C]
someone who has spoken a particular
language since they were a baby, rather than having learnt it as a child or
adult.