وبلاگ
گنجینه در یکی از مطالبش چندتا عکس از تذکرات گشت ارشاد گذاشته و گفتهاند:
البته من بین این عکس ها قبول دارم که یکی دوتاشونو دیگه واقعا باید می گرفتن...ولی به نظر من بقیه اش همون قضیه ی خشک و تری هستند که با هم می سوزن...
(برای دیدن همهی عکسها و توضیحات:
گنجینه - مبارزه با بدحجابی!!! )
من در نظرات وبلاگشان گفتهام:
من نفهمیدم اینی که گفتین این دو تا رو باید میگرفتن جدی بود یا شوخی. اگه که جدی گفتین توصیه میکنم تو دیدتون به ماجرا یه ریویو کلی داشته باشین.
این دو نفر شاید از نظر شما یا هر کس دیگهای خیلی خاص لباس پوشیدن ولی اصل قضیه اینه که نظر من یا شما یا هر کس دیگهای نباید در مورد لباس پوشیدن افراد مهم باشه.
چرا فکر میکنیم از بقیه بیشتر حالیمونه؟ به چه حقی باید برای کسای دیگه تصمیم بگیریم؟
ایشان برای من پیغام گذاشتهاند:
سلام دوست عزیز.ممنون که به وبلاگ ما سر زیدی و نظر هم دادی...
(به شوخی عرض می کنم) که نظر شما من رو یاد مثلی انداخت که ملایی بر روی منبری احکام می گفت و همسرش که پای منبر بود بعد از رسیدن به خونه شروع به انجام آنها شد...(از جمله بریدن تکه ی نجس شده ی فرش که خود ملا روی منبر گفته بود...) و وقتی ملا به خانه رسید و فرش پاره را دید شروع به قیل و قال کرد که احکام و قوانین و هنجار برای همسایه خوب و برای ما بد است...
سوال شما رو از خودتان بپرسم...
چرا فکر می کنیم از دیگران بیشتر می فهمیم و برایشان هنجار می سازیم در حالی که خودمان دیگران را از آن منع می کنیم؟؟؟؟؟؟
(امیدوارم که باعث رنجش نشده باشم).
موفق باشی
تفاوت نظر من با نظر ایشان چیست؟
نظر من در راستای حمایت از آزادی افراد است تا جایی که آزادی افراد دیگر را محدود نکند.
نظر ایشان در راستای محدود کردن آزادی دیگران.
نتیجهی نظر من در حالت مطلوب اینست که عقاید خودشان در زمینهی دستگیر کردن افراد را عوض کنند.
نتیجهی نظر ایشان در حالت مطلوب ایشان دستگیر شدن افراد است.
من فکر نمیکنم بیشتر از ایشان میفهمم ولی نمیدانم استدلال ایشان برای دستگیر کردن آن دو نفر چیست؟