دیروز توی دانشگاه داشتیم با یکی از همکلاسیها صحبت میکردیم که دختری آمد سمت من و دو بطری نوشابه و آبمیوه آورد که میشود اینها را برای ما باز کنی! البته خوب واقعا سخت بود بازکردنشان و من یکی را باز کردم و آن یکی را این همکلاسیم باز کرد. برای من که ماجرا خندهدار نبود ولی برای برخی گویا دیدن همچین چیزهایی خندهدار است، این که دخترها از پس باز کردن خیلی چیزها برنمیآیند.
این وسط باید به چه کسی خندید؟ به دختری که توانایی جسمیاش کمتر از توی پسر هست؟ اصلاً چه کسی گفته معیار قدرت تو هستی؟ اگر دخترها سختشان است بالای 10 کیلو بردارند تو مطمئنا 100 کیلو زیادیات است. این وسط چه کسی تعیین میکند نتوانستن برای 10 کیلو خندهدار است و برای 100 کیلو نه!
این وسط فقط باید به آن مهندس در پیتی خندید که موقع طراحی، زور خودش را در نظر گرفته نه زور بقیه را.
کار خودروسازی خندهدار است که چرخهایش را نمیتوان با قدرت متوسط زنانه باز کرد و بست. اینجای موضوع خندهدار است که مهندسان فکر میکردهاند تمام رانندگان خودرو مرد خواهند بود.
دستت درد نکنه.
از بابت نوشتن این پست یا از بابت باز کردن در بطری؟ :D
سلام
نوشته هاتون داخل قالب وبلاگ رفته !
ممنون از تذکرتون، درستش کردم.
سلام خسته نباشید تا حالا اینطوری به موضو نگاه نکرده بودم جالب بود به نظر من این میتونه یک نکته مهمی برای بازار یابی باشه با جامعه هدف زنان و دختران اگه کسی کارافرین و زیرک باشه میتونه بازار خوبی کسب کنه
موفق باشی
فکر میکنم اهمیت دادن به این چیزها دیگر کم کم زیرکی حساب نشود، بلکه بیشتر به صورت یک باید و استاندارد در بیاید.
این پستت به نظر من یکی که علیرغم داشتن برچسب غیراقتصادی یه پست کاملا اقتصادی! بود و اشاره به اقتصاد شدیدا غیررقابتی ایران داشت. در واقع فقط در یک اقتصاد دارای رقابت پایینه که چنین تولیدکننده های درپیتی! میتونن در بلند مدت دوام بیارن.
به هر حال فک میکنم که این پست یه مطلب اقتصادی رو به زبون خیلی ساده و در یه حجم خیلی کم تونسته به خوبی بیان کنه. یعنی کاری که متاسفانه من یکی خیلی سخت از پسش بر میام.
البته من هم خیلی دوست دارم مثل شما نوشتههای تحلیلی اقتصادی بنویسم و خیلی سخت از پسش برمیام.